خبرگزاری مهر– مجله مهر: تهران، تبریز، خوزستان، کرج، کرمانشاه، بوشهر، بندرعباس… استانهایی که روزهای منتهی به خرداد ۱۴۰۴ تنها نام شهر نبودند بلکه بدل به صحنهای از ایستادگی شدند.
وقتی رژیم صهیونیستی در اقدامی جنایتکارانه، ایران را آماج حملات قرار داد، گمان میرفت وحشت، ساکنان این سرزمین را زمینگیر کند اما آنچه در عمل رخ داد، برخلاف نقشه دشمن بود مردم عزیزمان هر چقدر زخم بینند ولی مرهم زخم دیگران میشوند.
در همان ساعاتی که حملات وحشیانه رژیم صهیون، وحشت را بر دل زنان و کودکان و مردمان انداخت بسیاری ماندند و قوت قلب شدند برای آسیبدیدگان و سکوت خانههایی که فروریخت، صدای همبستگی را بلندتر کرد، انگار روزهای پس از حمله دشمن جنایتکار، آزمونی دیگر بود؛ آزمون ماندن و برخاستن از زیر آوار.
دیدید که ماشینآلات سنگین برای آواربرداری چهکارها میکنند خاکهای سست را برمیدارند، تیرآهنها را صاف میکنند و دیوارها را از نو بالا میبرند، مردم ما هم سنگ بنای همدلی و همدردی شدند و برای بازسازی روح و جسم دستان همدیگر را گرفتند و هر یک بدل به بخشی از این فرآیند شدند؛ یکی همانند جرثقیل، زنی را که خانه و همسرش و نوزاد چند ماههاش را با هم از دست داده بود، از زیر آوار اندوه بیرون میکشید؛ دیگری ترکهای نشسته بر دل دخترک ۱۰ سالهای که پدرش را زیرآوارها از دست داده بود باید پر میکرد، پرستاری که شیفت کاریاش تمام شده بود ماند تا دست یک مادر را بگیرد. انگار هر شخصی به قدر تواناش بخشی از سازوکار عظیم بازسازی شده بود؛ نه از جنس آهن و بتن بلکه از جنس تسکین و مرهم.
مهربانی، مرز نمیشناسد
حملات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی، نه تنها زیرساختها را هدف گرفته بود بلکه خواب و قرار را از چشم میلیونها ایرانی ربود. اما همانقدر که درد عمیق بود، پاسخ مردم به این رخداد عمیقتر بود از همان لحظههای اولیه، ایران شاهد پدیدهای بود که قطعاً دشمنانش از درک ان عاجزند: «همدلی و همبستگی ملی»؛ میان این بحران ملی، پدیدهای انسانی و هماهنگ و همآهنگ بهوجود آمد که مردم بهصورت خودجوش در برابر ترس و اضطراب دیگران و آسیب، دست به کمک و پشتیبانی زدند.
در خیابانهایی که تردد سخت شده بود، رانندههای تاکسی بدون چشمداشت مالی مردم را جابهجا کردند. بسیاری از نانواییها نان رایگان با نرخ پایین توزیع کردند. پرستاران کنار بیماران ایستادند. پزشکانی که سعی کردند بدون داشتن شیفت کاری بمانند و امدادگران داوطلب، از زیر آوار جان بیرون کشیدند.
این روزها، مردم ایران فقط بازماندهای از جنگ نیستند؛ راویاند. صدای زندهی مقاومتاند در روزهایی که خبرها از عدد و آمار فراتر نمیروند. هر رانندهای که بیهیچ چشمداشتی ماشینش را در اختیار هموطنش قرار داد، هر نوجوانی که لیوان آب را در صفهای پمپ بنزینها به دست شخصی داد، هر زن خانهداری که ساندویچ درست کرد و میان مردم تقسیم کرد، اینها داستانهاییاند که جایی ثبت نمیشوند، اما از حافظهی آدمها پاک نمیشوند شاید در روایتهای قهرمانانه آورده نشود اما واقعیتر و پررنگتر از هر تیترهای خبری است.
«اتحاد» تنها یک واکنش نیست، «فرهنگ» است
مردم ایران ثابت کردند که اتحادشان واکنشی زودگذر به بحران نیست بلکه یک منش است، یک سنت است که نسل به نسل منتقل شده، از زلزله رودبار تا سیل گلستان، از جنگ تحمیلی تا امروز؛ هر بار که خطری کشورمان را تهدید کرده یا بلای طبیعی آمده مردم نه تنها همدیگر را تنها نگذاشتند، بلکه به هم نزدیکتر شدند.
این همدلی، فقط یک حس انسانی نیست؛ سرمایهای ملی است که باید حفظ و تقویت شود. حالا که بعضی خانهها ویران شده، باید دست کسانی که خانه و کاشانهشان آوار شده را گرفت. حالا که کسبوکارهایی از بین رفتهاند، باید با خرید، با حمایت، با همدردی، دوباره به آنها جان داد.
آغاز یک بازسازی
اگر دشمن تصور کرده با حمله وحشیانه و جنایتکارانه میتواند ملت ایران را مرعوب کند، بهخطا رفته است. آنچه این روزها در ایران در جریانست، سرمایههای مهمی همچون اعتماد اجتماعی، همبستگی ملی و ظرفیتهای انسانی جامعه است و ایران این روزها، یادآور حقیقتی فراموششده است، مردم این سرزمین در سختترین شرایط به جای عقبنشینی پیشقدم میشوند؛ برای نجات هموطنان، برای همراهی و برای ساختنی دوباره.
با این حال باید امیدوار بود این روحیه، فقط به روزهای بحران محدود نماند. ما به این همبستگی نیاز داریم، نه فقط هنگام جنگ تحمیلی که در روزمرهترین لحظههای زندگی، ایران بیش از هر چیز نیازمند استمرار همین سرمایه انسانی است؛ سرمایهای که در روزهای دشوار، خود را به زیباترین شکل ممکن نشان داد و باید یادمان باشد که ملت تنها برگههای شناسنامه یک کشور نیستند ملت یعنی مردمی که برای هم و برای وطن جان میدهند.